همراهان عاشق خسته



دوستان عاشق



وضعيت من در ياهو



آمار وب



طراح قالب:



لوگو همراهانم



موزيک و ساير امکانات






[+] نوشته شده توسط تروسکه در 11:58 | |








[+] نوشته شده توسط تروسکه در 11:47 | |







دوباره شب،دوباره تنهایی،دوباره سکوت...



دوباره تنها شدم دوباره دلم هوای تو را کرده...


خودکارم را از ابر پرمی کنم و برایت از باران می نویسم...


به یاد شبی می افتم که تو را میان شمع ها دیدم...


دوباره میخواهم به سوی تو بیایم...


تو را کجا می توان دید؟؟؟


در آواز شباویزهای عاشق؟؟؟


در چشمهای یک آهوی مضطرب؟؟؟


در شاخه های یک مرجان قرمز؟؟؟


در سلام دختر بچه ای که تازه نام تو را یاد گرفته؟؟؟


دلم می خواهد وقتی باغ ها بیدارند برای تو نامه بنویسم و


تو نامههایم رابخوانی...


ای کاش می توانستم تنهاییم را برایت معنا کنم...


و از گوشه های افق برایت آواز بخوانم...


کاش می توانستم همیشه از تو بنویسم...


ومی ترسم از روزی که نتوانم بنویسم و دفترهایم خالی بماند


وحرفهای ناگفته ام به دنیا نیاید...


می ترسم نتوانم بنویسم...


دوباره شب،دوباره تپش این دل بیقرارم،دوباره سایه ی حرفهای


تو که روی دیوار روبرو می افتد...


[+] نوشته شده توسط تروسکه در 8:11 | |







یادته !!

تو نیــز میرَوے

مثل تــَمامـ کسانــے کـﮧ رَفتــَـند

مثل تــَمامـ کسانــے کـﮧ خواهنــد رَفت

وَلے هَموارـه

یک چیــز بـﮧ جــا مـے ـمانــَد

وَ آن " من ـه " تــَنهاتــَریست

کـﮧ بـﮧ راهے مے نگــَرد

کـﮧ بـﮧ تــــــــو نمے رسَد !!!

 

 


[+] نوشته شده توسط تروسکه در 8:10 | |







بـه خـدا نـمــیـری از یاد


[+] نوشته شده توسط تروسکه در 15:12 | |







متاسفم…

متــــــــاسفم…

نه برای تو که دروغ برایــــت خـــود زندگیست…
نه برای خودم که دروغ تنهـــا خط قرمز زندگیـــستــــ بـــرایم….
متاسفم که چرا مزه ے عشـــــــق را….
از دستـــــــــ تــــــو چشیــــدم….
تا همیشه در شکـــــــــــ دروغ بودنش بمـــانم….


[+] نوشته شده توسط تروسکه در 15:8 | |







 

آشفته سری دارم

سرگشته دلی دارم ، در وادی ِ حیرانی

آشفته سری دارم ، زآشوب پریشانی

طبعی است مشوّش تر ، از باد خزان در من

وز باد گرو برده ، در بی سر و سامانی

از یاد زمان رفته ، آن قلعه ی متروکم

تن داده به تنهایی ، خو کرده به ویرانی

کورم من و سوتم من ، پروده ی لوتم من

روح برهوتم من ، عریان و بیابانی

تا خود نفسی دارم ، با خود قفسی دارم

زندانی و زندانم ، زندانم و زندانی

از وهم گران بارم ، چندان که نمی یارم

تا تحته برون آرم ، زین ورطه ی توفانی

فرق است میان من ، وین زاهدک پر فن :

پیشانی او بر سنگ ، من سنگ به پیشانی

من باد بیابانم ، خاشاک می افشانم

در دشت و نمی دانم ، در باغ ، گل افشانی

سرگشتگی ام چون دید ، چون حوصله ام سنجید

میراث به من بخشید ، آواره ی یمگانی


[+] نوشته شده توسط تروسکه در 14:15 | |







یاد میگیری..

یاد میگیری..
کم کم یاد خواهی گرفت...


تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست...


و زنجیر کردن یک روح را...


اینکه:عشق تکیه کردن نیست...


و رفاقت:اطمینان خاطر!


و یاد میگیری که...


بوسه ها قرارداد نیستند...


کم کم یاد میگیری


باید باغ خود را پرورش دهی...


به جای اینکه


منتظر باشی کسی برایت گل بیاورد


یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی...


که محکم باشی...


پای هر خداحافظی...


یاد میگیری که...


خیلی می ارزی....




[+] نوشته شده توسط تروسکه در 14:10 | |



کپي برداري بدون ذکر منبع غير مجاز مي باشد

طراح قالب : ميهن تم

آوازک



کد ساعت فلش


دریافت کد پرواز پروانه چت روم

قالب

قالب وبلاگ

گالری عکس
دریافت همین آهنگ

قالب وبلاگ